همیشه دوست داشتم ازین گلدونا داشته باشم.. ولی با شرایط خابگاه مطمئن نبودم ک سالم بمونه یا ن... خلاصه امروز ک خیابونای ولیعصر رو قدم میزدم یه جا این گلدونارو دیدم و دیگه طاقت نیاوردم و گفتم بخرم... پسرک گلدون فروش با یه عشقی درباره ی تک تکشون و شرایط مناسبشون صحبت میکرد نمیدونم اون لحظه چی شد که باعث شد برخورد بدی باهاش داشته باشم.. یه جورایی ضایه شد... بعدش ک برگشتم مث چییی پشیمون شدم و عذاب وجدان گرفتم.. برگشتم تا یه گلدون ازش بخرم و معذرت خاهی کنم ولی وقتی رفتم خودش رفته بود فقد دوستش بود... حالا منم و سه تا گلدون غمگین دلشکسته :(((
منو ببخش پسرک گلدون فروش
برچسب : نویسنده : fmymyth5 بازدید : 65